در طول روز کارهای زیادی انجام میدهم، درس میخوانم، عکس میبینم، قدم میزنم، فکر میکنم، طعام میخورم، اما هیچ چیز برایم لذت بخش تر از نگاه به ریزش گرد و غبار کاسه زیر نیم کاسه یک ساعت شنی نیست. گاهی اوقات زمان کارهایم با آن زمان خاکی تخمین میخورد. بُعدی از جسم باطنیم با یک ساعت شنی افکار گهرباری را در خود میپروراند و تمام ایدئولوژیش متاثر میشود. تا حالا فکر آنرا نکردهام ایدههای شخصی یک انسان میتواند تحت تاثیر چه حال و هوایی قرار بگیرد. فکر یا خیال. ظاهر یا باطن.
این روزها زیاد کتاب میخوانم و چیزهایی هم می نویسم. ولی چیزی از این نوشته ها را باقی نمیگذارم و اکثراً پاره پوره می شوند، یا رویشان امضا تمرین میکنم، (مدل امضاهایم زیباتر از گذشته از آب در میآیند). راستش گاهی هم از نوشتههایم خوشم میآید و نگاهشان میدارم تا روزی خواستم سمیناری، منبری، چیزی ترتیب بدهم از آنها استفاده مادی و معنوی کرده باشم و در آن جمع کمی بیشتر دیده شوم.
نوشتههای شخصی ۲۳ (۲ یا ۳) دقیقهای:
نتیجه: انسان و جامعه عاملانی هستند که هر چقدر بنویسند و خط خطی بکنند بیشتر پاره پوره میشوند